دفترچه ممنوع

ساخت وبلاگ
خانم فالگیر گفت چند سالت است؟-34 - سنی هم نداری، ماشالا، خیلی جوانی با خنده گفتم؛ - چرا این طوری می گویید؟ قرار است بمیرم! -نه قهوه ات پاشید، وقتی پای یک تهمت بزرگ در میان باشد. این طور می شود. چرا این قدر پشت سرت حرف و حدیث است!! - پشت سر من؟ حرف و حدیث؟ محال است. این تیکه را نوشتم نه برای اینکه هیچ حرف دیگری نیست. برای اینکه حرفهای دیگر را نزنم. از کوه پرونده هایی که روی میزم صف کشیده اند و در م دفترچه ممنوع...
ما را در سایت دفترچه ممنوع دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : soofiia بازدید : 103 تاريخ : چهارشنبه 12 مهر 1396 ساعت: 3:06

ایمیل ها را نشانش دادم،گفت تو چه حسی داری؟ گفتم شرم،  عذاب وجدان، حس میکنم رنجاندمش ناراحتش کردم. حق ناشناسی کردم. گفت من از لحنش ابدا حس نمی کنم دلخور شده باشد. ------- نیم ساعت بعد صندلی بازی شروع شد.  انگار کردم مادرم نشسته روی صندلی روبرویی و من این طرف اول با غصه اما کم کم با خشم دلخوریهایم را که گفتم به جای مادر که نشستم از زبان او گفتم؛ تو حق ناشناسی، نمک نشناسی، بی معرفتی، شرایط مرا درک نم دفترچه ممنوع...
ما را در سایت دفترچه ممنوع دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : soofiia بازدید : 114 تاريخ : چهارشنبه 12 مهر 1396 ساعت: 3:06